روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم... هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم... بر چایی ریز روضه یتان وقت ریختن... بر استکان به قصد شفاغبطه میخورم...
با یاد چای تلخ نجف چای روضه را.. من با نبات و قند نه,با غبطه میخورم.. آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم.. من بر رشادت شهدا،غبطه میخورم.. حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم... بر گوسفند نذر عزا،غبطه میخورم.. من روز و شب به کرببلا فکر میکنم.. یعنی همیشه و همه جا،غبطه میخورم
حال مجاورین حرم هم حکایتی است.. هر شب کنار فاصله ها،غبطه میخورم... دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند.. بر زخم ها و تاول پا،غبطه میخورم.. دارد تمام میشود این ماه اشک و خون.. هر دم به ماه خون خدا،غبطه میخورم..